آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

کارهای آنیسای من تا الان

 واما از کارهایی که تا الان میتونی انجام بدی 6 ماه و 11 روزگی جدید ترین کارت امروز این بوده که برای اولی بار با اون نصفونیمه دندونی که در اوردی مامانی و حسابی گاز گرفتی که من جیغ بنفشی کشیدم و خودتم هاج و واج به من نگامیکردی ...که یعنی چی شده حالا اتفاقی نیفتاده ..ولی تو که نمی دونی چه دردی داشت....حالا که به قوله مامانی یه پاره دندون داری اینجوری وای به روزی که 2تا بشه ..3تا بشه و.... از خیلی وقت پیش دستای کوچولوتو میگرفتم ومیزدم به جزای صورتم واسمشونو میگفتم وقتی به بینی ام میرسیدم کف دستتو میزاشتم روی بینی ام ومیگفتم بیب بیب ...بیب بیب...و تو خوشت میومدو میخندیدی واز چند روز پیش دیگه هر وقت میگم بیب بیب خودت دستتو میاری میزنی ب...
25 شهريور 1392

رویش اولین مرواریدت مبارک

آنیسا داره یه دندون      قند می​خوره از قندون     فرشته​ای مهربون         براش آورده دندون   انار دونه دونه انیسایی دارم دردونه قشنگ و مهربونه انار دونه دونه سه چهار روزه که بچم گرفتار دندونه انار دونه دونه توی دهان بچم یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده مثه طلای سفیده  امروز طبق معمول 5شنبه ها  بابایی خونه بود وما نهارمون که این دوروز به خاطر بابایی غذاهای مورد علاقه ایشونه،آبگوشت داشتیم ونهارمونو که خوردیم برای اولین بار رفتم سوپی رو که از صبح برات گذاشته بودم وبیا...
25 شهريور 1392

اسهال- واکسن-تاول لثه

عزیزم هنوز 6ماهت تموم نشده خواستی عقب نمونی وشروع کردی به دندون درآوردن قربون اون لثه ات برم من که قرمز شده واون مروارید کوچولوتو  از پشت اون تاول سفید میتونم ببینم کی میشه اون دندون خوشگلتو ببینم.. پس اسهالتم به خاطر همین بوده دیگه ...وای که چقدر نگرانت شدم عزیزم ....دیروز که بردمت واکسنتو بزنم وزنت کم شده بود بمیرم الهی چقدر سختت بود مامانی...کاش من جای تو همه درداتو میکشیدم.... هفته سختی رو پشت یرگذاشتی عزیزم از یه طرف اسهالت که تازه داشت خوب میشد که واکسن بهت زدیم واونم از لثه ات که تاول زده... عزیزم ایشالله همش ردمیشه من هم پای تو عزیزم درد میکشم این هفته که اینطوری بودی منم خواب راحت نداشتم و1کیلوکم کردم ...اصلا کاش من آب می...
25 شهريور 1392

بهترین عیدی انیسا به مامانی و باباجون

امروز یکی از شیرین ترین کارتو دیدم که خیلییییییییییییی منتظرش بودم ....کلوچه مامانی امروز عید فطرست اولین عید فطری که تو هم در کنار ما هستی ....ومن و بابایی ازدیشب تا حالا کلی هی اینو بهم گفتیم وذوق کردیم...باباجونت که بیشتر خوشحالی اش از اینه که امسال باید فطریه تو هم بده...ومیگه اصلا  فطریه  امسالمون  به واسته فرشته کوچولومون شاید قبول باشه ... امسال خیلی دوست داشتم روزه میگرفتم و روزی نیود که حسرتشو توی دلم احساس نکنم و دیشب وقتی بابایی اومد پیشمون و بهمون عیدو تبریک گفت گفتم اخه این تبریک واسه اونایی که امسال و روزه بودند نه برای من که هیچ روزه ای نگرفتم...وبابایی میگفت :خیالت راحت عزیزم هر 30 روزش واست ثبت میشه ...روز...
25 شهريور 1392

عکسای جشن دندون فشان آنیسا

  آنیسا در تدارکات آش دندونیش     اینجا هم فک کنم داری نخودارو تمیز میکنی ....البته بیشتر کثیف میکنی....       این کیک های خوشمزه و خوشگل هم خاله زهرا زحمتشو کشید...       اینم آش دندونی که مامان مهری گلم واست درست کرد قربونش برم ...   ...
25 شهريور 1392