آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

تولد 2سالگی

چقدر زود گذشت قند وعسلم..... انگار همین دیروز بود که به قول باباجانتان در مرحله قوز قوز به سر میبردید....والان خودتان قوز قوز های اهورا پسر دایی مهدی جانتان را مسخره میکنید امسال دوست داشتم تولد رویایی برایت بگیرم  انطور که دلم میخاست و خیلی وقت بود در دلم مانده بود.... دست تنها بودم  .....و همچنان بابایی در خانه دوران استراحت را میگذراند ....ولی من کاری را تصمیم بگیرم انجام دهم دیگر محدودیت سرمان نمیشود.... برای شروع کار تم کیتی را انتخاب کردیم و به دنبالش رفتیم به دنبال ازک بزک جور کردنهای ریسه ها و تزعینات میز عصرانه...و انتخاب نوع غذا و لباس صورتی و سفید برای عروس خانم..... بسیار خسته شدیم ولی ارزش عروس شدن و خوش...
24 بهمن 1393

تولد گل گلخونه ام ....عزیز دردونه ام.....یکی یدونه ام

ميلاد تو شيرين ترين بهانه ايست که مي توان با آن به رنجهاي زندگي هم دل بست   و در ميان اين روزهاي شتابزده عاشقانه تر زيست.     ميلادتو معراج دستهاي من است   وقتي که عاشقانه   تولدت را شکر مي گويم           وقتي به دنيا آمدي     خداوند با تمام عظمتش به زمين لبخند زد     و بهار را به يمن حضورت به ما بخشيد   عزيزم تولدت مبارک       آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت... که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف... و...
19 اسفند 1392

12 ماهگیت مبارک عروسکم

فرشته نازنینم...............تولددوازدهمین ماه زندگیت مبارک   فقط 1 ماه دیگه باقی مونده تا 1سالت تموم بشه .... الهی من فدات بشم خیلی دوست دارم مامانی انشالله همیشه در پناه خدا صحیح وسلامت باشی دختر پاک ومعصومم   لازم به ذکر که مامانی حواس پرت به جای شمع 12 واست 11 گرفته شما به بزرگواری خودت ببخش دیگه ملوسکم   شب خیلی خوبی داشتیم ...مخصوصا اینکه آقاجون ومامانی ودایی حسین وزندایی راضیه و نیلوفر هم پیشمون بودند....کلی زدیم رقصیدیم ....بهت کادو دادند البته نقدی حساب کردند چون من همون شب بهشون گفتم ونمیخاستم زحمت بکشن......خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت وکیک خوردیم...تخته بازی کردیم.....وتا دیر وقت دلمون نمیومد بخابیم...
25 دی 1392

11 ماهگرد ضربان قلبم....ثمره عشق بی نظیرم...مبارک

10 ماهه که فرشته زیبایی مهمون خونه ماست     10 ماهه که خوشبختی رو برای خودم کامل میبینم     10 ماهه که هر صبح با دیدن چهره آسمانی  تو روزم رو شروع     میکنم     10 ماهه که     من     یک       مادرم....     واین یعنی   خدایا شکرت..............................................       مثل همیشه یه جشن کوچیک 3نفره به خاطر یه لحظه خیلی قشنگ توی زندگیمون   این بارهم کیک تو خود...
25 آذر 1392

تولد 8ماهگی نی نی عسل

روزها میگذرند وتو مثل یک فرشته زیبا در مقابل دیدگانم هر روز قد میکشی و بزرگتر میشوی گاهی میترسم از این گذر سریع زمان... میترسم انچنان که باید برایت مادری نکنم...میترسم لیاقتت را نداشته باشم ...میترسم از سخن ناشایست ...میترسم ازنگاه بد....میترسم از رفتار نادرست....میترسم کاری کنم که نباید...وتو ببینی و از من ...از من مادر بیاموزی....از خودم شرمم میشود....از ان روز میترسم... خدایا همتی.... خدایا کمکی... خدایا تنهایم نگذار.... بگذار انی باشم که میخواهی ومیخواهم.... خدایا خودت گفته ای دعای مادر را اجابت میکنی... خدایا ازت میخواهم به من توانی بدهی که این با ارزش ترین امانتت را به بهترین ها برسانم خدایا از ته د...
31 شهريور 1392

عکسای جشن دندون فشان آنیسا

  آنیسا در تدارکات آش دندونیش     اینجا هم فک کنم داری نخودارو تمیز میکنی ....البته بیشتر کثیف میکنی....       این کیک های خوشمزه و خوشگل هم خاله زهرا زحمتشو کشید...       اینم آش دندونی که مامان مهری گلم واست درست کرد قربونش برم ...   ...
25 شهريور 1392

پرنسس آنیسای نیم ساله

پرنسس مامانی     تولد "نیم سالگی ات " مبارک عزیزم فرشته کوچولوی نازنازیم     کی میشه تولد 1سالگیت،2سالگیت،3سالگیت               ...120 سالگیت نازنینم        ...ساعت 5 بابایی اومد برگه سزارین وامضا کرد و منو که میخواستن سوار وینچر کنند ببرن اتاق عمل دید،به پرستارا گفت اگه میشه بزارین یه لحظه ببینمش و بابایی اومد پیشم وبغلم کرد و بوسیدم و گفت عزیزم محکم باش دیگه چیزی نمونده فقط دعاکن صحیح وسالم باشه وچهره پر از درد و اشک من چشمای مهربونشو بارونی کرد...بهش گفتم خیلی درد دارم نمیدونم سالم از اتاق عمل بیرون ...
25 شهريور 1392
1