آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

پرنسس آنیسای نیم ساله

پرنسس مامانی     تولد "نیم سالگی ات " مبارک عزیزم فرشته کوچولوی نازنازیم     کی میشه تولد 1سالگیت،2سالگیت،3سالگیت               ...120 سالگیت نازنینم        ...ساعت 5 بابایی اومد برگه سزارین وامضا کرد و منو که میخواستن سوار وینچر کنند ببرن اتاق عمل دید،به پرستارا گفت اگه میشه بزارین یه لحظه ببینمش و بابایی اومد پیشم وبغلم کرد و بوسیدم و گفت عزیزم محکم باش دیگه چیزی نمونده فقط دعاکن صحیح وسالم باشه وچهره پر از درد و اشک من چشمای مهربونشو بارونی کرد...بهش گفتم خیلی درد دارم نمیدونم سالم از اتاق عمل بیرون ...
25 شهريور 1392

برای خودم...

تمام روزها دستم بند بود سرم گیج وپایم در بندبود وقت زیادی نداشتم که با تو بازی کنم لحظاتم راتنها باتو باشم وباتو دم سازی کنم باید لباسهایت را می شستم و تمیز می کردم باید خیاطی می کردم وفکر غذایی لذیذ می کردم برای همین وقتی کتاب قصه ات را می آوردی تا در لذت خواندن آن مرا هم سهیم کنی چاره ای نداشتم جزاینکه بگوییم:"بعدا عزیزم بعدا" شب ها که به بالینت می آمدم لحافت را مرتب می کردم،به دعایت گوش می کردم چراغ را خاموش می کردم وپاورچین پاورچین از اتاقت بیرون می امدم تا مبادا بیدار شوی و من به کارهایم برسم ... ... ... واکنون آرزو می کنم ای کاش لحظه ای بیشتر پهلویت مانده بودم چون زندگی کوتاه است مثل عمرحباب وسالها به ...
17 مرداد 1392