آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

برای خودم...

1392/5/17 11:52
نویسنده : مامانی محبوب
174 بازدید
اشتراک گذاری

تمام روزها دستم بند بود

سرم گیج وپایم در بندبود

وقت زیادی نداشتم که با تو بازی کنم

لحظاتم راتنها باتو باشم وباتو دم سازی کنم

باید لباسهایت را می شستم و تمیز می کردم

باید خیاطی می کردم وفکر غذایی لذیذ می کردم

برای همین وقتی کتاب قصه ات را می آوردی

تا در لذت خواندن آن مرا هم سهیم کنی
چاره ای نداشتم جزاینکه بگوییم:"بعدا عزیزم بعدا"
شب ها که به بالینت می آمدم

لحافت را مرتب می کردم،به دعایت گوش می کردم

چراغ را خاموش می کردم وپاورچین پاورچین از اتاقت بیرون می امدم تا مبادا بیدار شوی و من به کارهایم برسم
...
...
...
واکنون آرزو می کنم ای کاش لحظه ای بیشتر پهلویت مانده بودم
چون زندگی کوتاه است مثل عمرحباب وسالها به تندی می گذردوبا شتاب....
بچه ها هم خیلی زود بزرگ می شوندتا پادر میان بگذارند،دیگر کنارت نیستندتارازهایشان را باتودر میان بگذارند...
...
...
کتاب های قصه در گوشه ای افتادند،زیر غبار گذشت زمان ،
اسباب بازی های خسته وخاکستری از تنهایی به گوشه ای پناه برده اند
نه بوسه شبخری

نه دعای شب هنگامی

نه لبخندی،نه پیامی

هرچه بوده گذشته همه مربوط به دیروز بوده نه فردا
دست هایم که روزی بند بودند و پر کار ، اکنون آرام اند وبیکار و روزها هم طولانی وبی شمار........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)