آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

..تولدی که در خانه تکانی های عید گم شد....

1392/12/26 14:17
نویسنده : مامانی محبوب
136 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدانم....چرا خدا انقدر به من احساس داده.......ویا اینکه چرا تولدم را یک هفته مانده به عید گذاشته....

365 روز سال کم بود.....چرا باید تولدم در شلوغ ترین و غریبترین ماه سال باشد............آری برای من اسفند ماه غریبی ست چرا که هیچ کس آمد ورفتنش را نمیبیند....همه لحظه شماری میکنند برای بهار ...در تب وتاب بهاری شدندو از اسفند هیچ نمیفهمند......برایم مهم است ....مگر میشود مهم نباشد ...روز تولدهر کس حتما برایش مهم است.....وانتظار پیامی ....کلامی ...محبتی.....اصلا صبح روز تولدت را با شوقی دیگرشروع میکنی.....وفقط منتظری

منتظر....

وچقدر دلتنگ میشوی اگر ببینی ...ساعت همچنان میگذرد....

وتو بازهم انتظار میکشی....

شب میشود....

وعزیزترینت را میبینی که خسته از  کارهای زندگی به خانه میآید ...چشمانش پر از خستگی ودلش پراز حرفهای قشنگ....دوست دارد روزت را  متفاوت تر از همیشه کند....ولی خستگی مجالش نمیدهد....

وخوابش میبرد....

مثل یک کودک معصوم که با یک بغل گل یاس تمام جاده را دویده تا آن را به تو دهد....ولی از توخبری نیست و گوشه جاده  همانجا خوابش میبرد.....

بر چشمان معصومت بوسه میزنم که انقدر عمیق به خواب رفته اند

چه بگویم

تو وآنیسا برایم عزیزترین هستید

دیگر چه بخاهم از خدا که با وجود شما در زندگی خوشبختی را بر خود تمام میبینم

وفردا یک جعبه شیرینی میگیرم و توناراحت میشوی که من باید.....

ولی مگر من وتو داریم؟؟

ومیخندیم.....ومیگذرد....به همین سادگی...............

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)