آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

تمام حرف من با تو

دخترم با تو سخن ميگويم:...گوش کن با تو سخن ميگويم..     زندگی در نگهم گلزاريست..       و تو با قامت چون نيلوفر..شاخه پر گل اين گلزاری             من در اندام تو يک خرمن گل ميبينم..گل گيسو گل لبها گل لبخند شباب....     من به چشمان تو گلهای فراوان ديدم گل عفت.گل صد رنگ اميد..گل فردای اميد..گل فردای سپيد...     ميخرامی و تو را مينگرم..چشم تو اينه ی روشن دنيا بين است...     تو همان خرد نهالی که چنين باليدی؟     راست چون شاخه ی سرسبز برومند شدی؟     همچو پر غن...
25 شهريور 1392

برای خودم...

تمام روزها دستم بند بود سرم گیج وپایم در بندبود وقت زیادی نداشتم که با تو بازی کنم لحظاتم راتنها باتو باشم وباتو دم سازی کنم باید لباسهایت را می شستم و تمیز می کردم باید خیاطی می کردم وفکر غذایی لذیذ می کردم برای همین وقتی کتاب قصه ات را می آوردی تا در لذت خواندن آن مرا هم سهیم کنی چاره ای نداشتم جزاینکه بگوییم:"بعدا عزیزم بعدا" شب ها که به بالینت می آمدم لحافت را مرتب می کردم،به دعایت گوش می کردم چراغ را خاموش می کردم وپاورچین پاورچین از اتاقت بیرون می امدم تا مبادا بیدار شوی و من به کارهایم برسم ... ... ... واکنون آرزو می کنم ای کاش لحظه ای بیشتر پهلویت مانده بودم چون زندگی کوتاه است مثل عمرحباب وسالها به ...
17 مرداد 1392