روزنه ای به دنیای 2 سال و 5 ماهگی ات...

روزها ی با تو بودن خوب است.....خوب

به قول بابا جانتان هر لحظه در کنار تو بودن را فقط کیف میکنم ....لذت میبرم....

با تو حالمان خوب است....

با تو دنیا به کام است...

با تو شادیم....

با تو یکبار دیگر بچگی مان را مرور میکنیم....

با تو لذت میبرم از تماشای یک مورچه...یک مگس ....حتی یک سوسک مرده.....

با تو ساعت ها به یک مگس مرده خیره میشویم و هی دلمان برایش میسوزد که آخی ....عزیزم ....چگد کوچولوا

با تو روزها تکراری نیست....

با تو خوش میگذرد

خوووووووش

بازهم ترس از دست دادن این روزهای شیرینت باعث شد بیایم و بنویسم...هرچند بسیار مشغله دارم.....

جان مادر برایم بسیار دعا کن

امشب اخرین شب ماه رمضان است ساعت 5 دقیقه با اذان صبح مانده.....

وفردا اخرین روز این ماه مبارک است....کاش خدا قبول کند...

کاش خدا ببخشد مرا وهدایتی....راهی....برای منه سرگشته....

این روزها عجیب سردرگم شده ام

وخدایا

تویی که حرف دلم را میدانی پس تنهایم نگذار مثل همیشه.....

خدایا کمکم کن در راهی که میخاهم قدم بگذارم....

از حال و هوای این روزهایت بگویم:

کامل و بی نقص فارسی را صحبت میکنی

هرچند شیرین زبانی های خودت را داری ولی دایره لغاتت و روانی کلامت فوق العاده ست..

همچنان  از بهترین اسباب بازی هایت ماشین زرد باباجان و اردکی های زرد رنگت هستن که اونهارو سوار بر ماشین این طرف اون طرف میبری.....یه روز پارک یه روز...دریا ..یه روز فروشگاه...به قول باباجانتان این اردکی ها جزعی از اجزا خانواده ماشده اند....بس که تو به انها شخصیت میدهی

مثلا هر بار برای پیاده و سوار کردن انها حتما برایشان در را باز میکنی بعد داخل یا خارجشان میکنی.....

حتما یادم باشد عکسی از بازی هایت اینجا آپ کنم.

آب بازی همچنان دیوانه و مستت میکند

که الان که هوا گرم است بسیار خوش خوشان شماست....که یا توی تراس داخل وان یا استخر هستی ویا روی صندلی پای سینک ظرفشویی مشغول کمک به مامانی یا شستن دستها...از هر دوطرف هم از فرق سر تا نوک پات خیس خیس میشه.....

نقاشی کشیدن رو هم که همچنان عاشقش هستی ....و تقریبا هر روز حداقل 10 بار پای تابلوی نقاشی ات میری و یه چیزی میکشی

از هلکوپتر گرقته تا نهنگ و غاز.....

امروز هم روی پات با خودکار مشکی نقاشی میکشیدی

ازت میپرسم:نقاشی چی کشیدی؟

میگی :بردیا

بردیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به اون سفیدی ....

بعدم گذشته از رنگ پوستش

چطور اینهمه چیز ادد باید تصویر اون طفلک و روی پای مبارک بکشی !!!؟؟؟؟

تابلوی نقاشی تو این روزها بیشتر به نقاشی های 3 بعدی شبیه شده.....هر چیزی بتوانی روی ان میچسبانی از خمیر بازی گرفته تا برچسب...وکاموا....

به قول خودمان:تابلوی هنرهای تجسمی

یادم باشد عکسی هم از تابلویتان بچلانیم.

از دیگر علاقه مندی های شاهدختمان

نایی کردن است

یه این صورت که بیشتر دوست میداری یکجا ثابت باستی و حرکت های ظریف انجام دهی و خودتم هم تمام حواست به انجام این حرکات است دست...شانه.....کمر با مهارت خاصی و نرمش خانمانه ای حرکت میدهی

رقص هندی هم بیشتر دوست میداری ...برقصی.

جدیدا هی میایی بغلم میکنی و میگویی

مامانی i love you too

این توی تو منو کشته مادر جان!!!!!!!!!!!!

چنگل:خرچنگ

ه بو آ: هواپیما

تشمنه : تشنمه

اوگینو : اکسیژن

خوراس :سوراخ

کباب :کتاب

خاش :شاخ

دریا بو میاد :بوی دریا میاد

اوشن :روشن

گوشباق :بشقاب

نخه :یخه

از اخراعاتت که البته مربوط به قبل از عید میشه

ایستادی روی کاسه وقتی ازت پرسیدم داری چیکار میکنی؟

گفتی :رفتم روی کوه

با شانه پیانو میزدی

چتر ساختن:یه تیکه کاغذو زدی سر یه مداد و گفتی چتر خاستم