مادر
چقدر خوشحالم که من مادر شدم
مادر...
مادر...
چه واژه عجیبی ست ...مادر بوی ریحان می دهد...مادر بوی سجاده...بوی نماز اول وقت می دهد ...
مادر بوی محبت ناب می دهد...
تمام خواسته ام از خدا همین است ...کاش لیاقتش را داشته باشم
آنهم مادر گلی چون آنیسا
فرشته زیبای من تو بوی بهشت را به خانه ام آوردی
وقتی نیمه شب ها در آغوش میگیرمت وتو درتاریکی با چشمان بسته به دنبال سینه ام می گردی...دستان کوچکت میلرزد ...
توخود خود فرشته ای....چقدر سبکبال می شوم وقتی از شیره جانم مینوشی...
لحظه شماری میکنم تا صبح شود وچشمان زیبایت ..خنده های شیرینت را ببینم...عزیزم تو با آمدنت باعث شدی هر روز خدا را حس کنم...
من خدا را در لبخندهای شیرینت میبینم
من خدا را در گریه های معصومانه ات حس میکنم...
خدا همین جاست در اغوش من....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی