آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

اصفهان و عروسی شکورا جونم.....

1392/12/15 1:34
نویسنده : مامانی محبوب
227 بازدید
اشتراک گذاری

هنوز دوهفته از اصفهان اومدنمون نگذشته که دوباره کیف سفرو بستیم ....به خاطر اینکه 8 اسفند عروسی شکورا ست.....وبابایی به خاطر ما پرواز خصوصی گرفت وما 5روز قبل عروسی رفتیم اصفهان اینبار هم تنهایی بدون بابایی .....البته این دفعه از فرودگاه جم .....خیلی کیف داشت و5دقیقه ای رسیدیم فرودگاه برخلاف همیشه که 1ساعت توی راه بودیم....واصلا خسته نشدیم.....اینبار هم مامانی رو غافلگیرکردیم ....وقتی فهمیدیم خونه خاله لیلاست یواشکی در زدیم وتورو ذاشتم دم درشون وتوهم راهوگرفتی رفتی ویدفعه مامانی وخاله لیلا اینا جیغشون بلند شد....ومامانی که چشماش پر اشک بود ونمیدونست کدوم مونو بغل کنه....وخیلیییییییییییییی باحال بود.....نمیدونم اصلا چه کرمی تو وجودم که هی میخام غافلیر کنم به هر بهونه یا مناسبتی باشه....لذتی داره که توی هیچ چیز لنگشو ندیدم......

خوبی این مسافرت اینه که میریم عروسی وکلی خوش میگذره بعدشم سه تایی برمیگردیم خونمون...من وتو بابایی.....آخ جون

 

ومثل همیشه این چند روزی که اصفهان بودم همش توی بازار بودم واسه خرید....وتوهم که حسابی واسه خودت میچرخیدی.....وکلی طرفدار داشتی ...وهرجامیرفتی همه قربون صدقه ات میرفتند.....

 

اولین قدم های تو روی سی سه پل ....

توی بازار هم واسه خودت دوست پیدامیکردی...واسشون بوس میفرستادی

 

 

 

امیرجونم که شب عروسی شکورا همش بغلش بودی ......ومجبور بود تورو هی از پله ها بالا وپایین ببره....الهی فدات بشم خاله جونم....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نیلوفر
17 اسفند 92 15:59
وای خدا چه روزای خوبی بود عروسک کوچولو