عروسک من درعروسی عمومحمد -مهرماه
عروسک من خیلی عروسی بهت خوش گذشت وهمش مشغول نایی بودی هروقت صدای اهنگ میشنیدی شروع میکردی به رقصیدن و بقیه رو با خودت همراه میکردی....هرچند بابایی هنوز کمرش درد میکرد ..و ما مجبور بودیم بیشتر پیش بابایی بمونیم ولی برای خرید لباس هم خیلی وقت گذاشتیم و در نهایت هم همون چیزی شد که دوست داشتم ...من وپرنسس مامانی با همدیگه لباسمونو ست کردیم که زحمتشو خاله لیلا کشید اونم توی یک روز...و انصافا هم زیبا بود...وهمه انگشت ب دهان مونده ب...